Page 66

۰۳:۴۰

نوشته هایت را که می خوانم، یاد ِ جمله ی معروف ِ پدر می افتم
.. حکایت داشت از آش ِ ریخته را نذر ِ امام حسین کردن
! درست و دقیق هم نمی دانم چرا

page 65

۱۶:۱۸

دلم يك خيابون دراز مي خواد
خلوت ؛
با يك قلوه سنگ
كه بزنم زيرش ، بره يكم جلوتر وايسته‌ ؛
برسم بهش دوباره
اونقدر با هم بريم تا برسيم به
به
به
بدون هيچ شتابي

ولي برسيم
فقط برسيم

page 64

۱۶:۰۱

.. من هنوز زنده ام
همین حوالی نزدیک ِ باران نفس می کشم
و دلتنگیم را می نشانم برچشمانم
.. شاید روزی دوباره
! بازگشتم

page 63

۰۵:۲۵

.. خیلی وقت می شود که ندارمت
! و تو هرگز نفهمیدی


+
دیگر به نبودن هایت
به زیبا بودن همه
حتی روسری ِ روی سرم
و
و
و
عادت کردم 
! اما به خرد شدن هایم؛ نه

page 62

۱۲:۲۳

نمی دانم، شاید تو هم فهمیده باشی
.. رابطه ی خـــر شدنم را، با
!چقدر خوشگل شدی

page 61

۰۹:۴۷

او که رفت گوشه های دل ما را با خودش برد
 !و او که آمد گوشه های دلش را با خودش نیآورد
ینی چی؟
... یعنی

!باور کن تحلیلش خیلی بدتر از خودش بود عزیزم +

page 60

۰۶:۵۶

 راست می گفتی
بیدار شوی که چه ؟

!یادم نبود برای چه پیش هم هستیم

page 59

۰۶:۵۴

به خاطر تـــــو چه کارها که نکردم
و به خاطر تــــو چه کارها که نمی کنم

آخه من و این روحیه ی حساس رو چه به تراوین؟

page 58

۰۶:۰۵

بذار خیال کنم به تو
اگرچه بی خیالمی

page 57

۰۰:۱۹

!.. سرگرمی ِ خوبی بودی .. عزیزم
!.. اما سرگرمی های ِ بهتری پبدا شدند

page 56

۰۴:۰۴

به چشمهایش زل می زنم
سیگار میکشم
حرف می زنم
تمام حرفهای مانده در آستانه ی بغضم را
سیگار میکشم
بغض میکنم
خفه می شوم
خفه می شوم
خفه می شوم

! باز هم هیچ

page 55

۲۲:۵۵

.. هیچ وقت نخواهم گذاشت که بفهمی چقدر
 چقدر ...؟
.. اما تو هی بتاز دلبرکم

page 54

۰۱:۰۳

به تو که هیچ
! حتی به سایه ام هم اطمینان ندارم دیگر

page 53

۰۱:۰۲

.. برای آدمهایی مثل ِ من همه چی تو ثانیه عوض میشه
!.. و چقدر آدمهایی هستند که تو ثانیه عوضی میشن

page 52

۲۳:۱۲


















دلم تنگ شده باشد چه ..؟
! دیــــوس

page 51

۲۱:۰۸

تو را دوست دارم
در این باران
می‌خواستم
تو
در انتهای خیابان نشسته باشی
من
عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را
در باران می‌خواستم

می‌خواهم
تمام لغاتی را که می‌دانم
برای تو به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در آینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلما ت دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
و
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم
...
....

page 50

۲۲:۵۹ 1 Comments

یعنی من واقعا تصمیم گرفتم برینم به این همه اعتماد به نفسم ؟

Page 49

۱۶:۰۶

بيدار كه مي شوم
سلامي حواله ي خيالت مي كنم
.. و
 !ساعتهاي نبودنت دوباره تكرار مي شوند

Page 48

۱۶:۰۳

آنهمه علاقه اي كه تبديل به نفرت مي شود اسمش چيست ..؟
!عشق؟

Page 47

۱۵:۵۹

.. هميشه كه اينطور نيست
گاهي هم فكر مي كنم ، من ِ در بند ِ ظاهر؛ به كدام ظاهرت دل بسته ام ..؟
! نه
هيچ وابستگي اي نيست
! هماني مي شوي كه روزي راحت آمدي و راحت خواهي رفت
..
.. چشمايم را كه مي بندم
.. ظاهر كه مي شوي
.. قربانت كه مي روم
...
....

Page 46

۱۵:۵۷

.. زياد با آن روي ِ سگم حال نمي كنم
!اما گويا شما خيلي به دنبال ِ دكمه ي لــود شدنش هستيد

Page 45

۱۵:۵۵

.. كاش مهرم را قلبت مي كردم
.. بي حساب مي شديم آنوقت
!سنگ ترين مرد ِ دنيا

Page 44

۱۵:۵۳

از تاريخ شروعمان خوشم مي آيد ..
همين جوري الكي

88-10-10

Page 43

۱۵:۵۰

...
محرم شدن يعني چه ؟!
چقدر سوال دارم  در پس ِ اين سوال كه بپرسم و چقدر ناگفته ي ديگر

Page 42

۱۵:۴۵

تو زندگيم هيچ وقت حسود نبودم .. اما به همون اندازه هيچ وقت هم نذاشتم كسي از خودم بالاتر باشه!

و همين كه از نظر ِ خودم هميشه از همه بالاترم كافيه..
زياد هم نظر ِ ديگران برام مهم نيست .. حتي شما دوست ِ عزيز

page 41

۱۴:۵۸

.. هنوز هم
!کفتر ِ جلد ِ تو ام آقا

page 40

۱۹:۱۹






من گدا و تمنای وصل او هيهات        مگر به خواب ببينم خيال منظر دوست



page 39

۱۸:۴۳

مردی شبیه عکس ِ تو اما غریب تر
با بوسه های داغ؛ کمی بی شکیب تر

مردی که باز سیگار می کشید؛ می، می خورد
حتی هنوز ناز می خرید؛ دل می برد

یک زن شبیه عشق ِ تو اما نجیب تر
عاصی؛ شلوغ تر؛ و کمی دلفریب تر

یک زن که فصل نشایش رسیده بود
در چشم های مشکی ِ تو؛ چشم سرمه سود

یک زن که فصل فاصله را کهنه کرده بود
گیسویش را برای ِ تو آیینه کرده بود

مردی شبیه عکس ِ تو اما جسورتر
با چشم های مشکی ِ روشن؛ صبورتر

رفتی شبی که دختر ِ عشقت ستاره بود
در چشم های ِ مشکی ِ تو ماهپاره بود

حالا که روبه روی ِ دلم، روبه روی صندلی
تکرار می کنی که هنوز عاشقی

ولی ماهپاره ی جوانی ِ تو غم پناه شد
همراه ِ درد و رنج و غم واشک و آه شد

حالا دلم برای ِ تو هی پلک می زند
انگار تق، تتق به در ِ شرک می زند

آری زنی که پیش ِ تو در جستجوی ِ توست
شاید همان دخترک ِ آرزوی توست

یک زن که شش سال ِ پیش به رویایت می شکفت
از تو حدیث ِ سارتر،کامو، نیچه می شنفت

یک زن که فصل ِ مشترکش با تو نیچه بود
اما دریغ دختر ِ عشق ِ تو بچه بود

رفتی شبی و دختر ِ عشقت بزرگ شد
همچون ستیغ کوه دماوند سترگ شد

شبیه ِ سارتر تو را نفی می کند
سیمون صفت به ثبت ِ خودش سعی می کند

هرآنچه را که چشم ِ تو انکار می کند
در اسطقس آیینه تکرار می کند

یک زن که روزگار ِ جوانی رئوف بود
قدری لجوج، شلوغ  ولیکن عطوف بود

حالا که آمدی دلم پلک می زند
تا طرح ِ چشم تو هی کلک می زند

حالا که آمدی زن ِ روبه روی ِ تو
همان دخترک ِ آرزوی ِ تو

خیلی شبیه من، اما نجیب تر
با چشم های تو، ولی از من غریب  تر

page 38

۲۱:۴۴

یه چیزی مخلوط از همین دری وری ها ..

اسم ِ منو دیگه نیار ..
حتی سراغمم نگیر ..
یه آدم ِ خوبی بشو ..
یا توی ِ تنهاییت بمیر ..!

یا مثلا

عزیزترین خاطره ای ..
اما نمیشناسم تو رو ..
هیچی دیگه بین ِ ما نیست ..
از تو خیال ِ من برو ..

یا اصلا، خیلی کلی ترش میشه

شایعه است عشق ِ من و تو
!همینم می خوام نباشه

page 37

۲۱:۴۰

!به فاکـ مان داده ؛ آن عضو ِ دو حرفی

page 36

۲۱:۳۴

با حساب های بانکی ِ من ..
هیچ وقت بی پول نخواهید شد ..!

بنده زاده ..شعبه ای از بانک مرکزی، در حوالی ِ شما

page 35

۱۰:۲۵

قانون ِ کپی رایت برای نوشته ها، قانون ِ خوبیست ..
 که بعضی ها به تخـ مشان هم نیست

page 34

۰۵:۴۰

این روزها ..

ترانه ای که دل و می بره ، صدای ِ یـا حسیــن

page 33

۲۱:۴۹

چیزی که این روزا فکر ِ من و لی لا رو درگیر کرده فقط یه چیز ِِ ؛ که اونم  خودش دوتا پارت داره ..
پارت ِ اول
پارت ِ دوم

page 32

۲۰:۰۶

تازه می فهمم پینوکیو چقدر سختی کشید
آخه فقط اون نیست که
|: منم آدم بشو نیستم

page 31

۲۳:۲۹

.. یکی از مزایای ِ مترجم بودن این است که فیلم زیاد می بینید
.. و یکی از مزایای فیلم دیدن این است که با صحنه های ِ زیادی برخورد می کنید
.. که اگر دانشجوی ِ خوبی باشید ، آنهایی که بلد نیستید را خوب به خاطر می سپارید

! حالا بقیه ی مزایاش بماند

page 30

۰۵:۲۱

.. هر روز که از ما میگذره

page 29

۲۰:۳۰ 5 Comments

.. بی گمان آن مرد با اسب آمد
!.. سمندش هم نوک مدادی بود

page 28

۱۶:۳۰

انگار همین دیروز بود ..
یک سال ِ پیش را می گویم  ..
از این همه راه ِ دور برای ِ یک سال ِ شدن ِ اولین نگاهت در چشمانم تبریک .. .

+ گرچه هیچ کداممان باور نداریم

page 27

۰۱:۱۴

!اینجا در دست ِ تعمیر است، نمی فهمی ؟
فقط م با فایر فاکس باهد دیده شود


page 26

۱۸:۵۵ 2 Comments

وقتایی که من حالم خوبه ها، حتمن باید یه بزی پیدا بشه برینه بهش ..!
در غیر ِ این صورت من به خلقت ِ وجودی ِ خودم شک می کنم اصن ..!

page 25

۰۰:۳۶

!از اینا مو دیدین این کنار ؟

page 24

۱۷:۴۸

اصن من تو چاق شدن استعداد ندارم ..
دوباره برگشتم سر وزن ِ اولم :|

تف به این زندگی !

page 23

۰۰:۵۴

خودت شاید؛ اما خاطره هایت تا ابد و آباد مال من است ..!

من و مریم و مامی ..
امشب چقدر خندیدیم با منزل ِ آقای ِ کیوان ..!
چقدر ..!

page 22

۱۵:۲۴

.. غرور چیزی ِ که من و تو رو به هم می رسونه

.. و
.. غرور چیزی ِ که من و تو رو از هم جدا میکنه
!تعریف ِ واحدی ِ نه ؟

page 21

۰۱:۱۰

نمی دونم چرا توقع دارم بلاگت رو آپدیت کرده ببینم همیشه ..
حتی وقتایی که می دونم اصن نیستی ..!

page 20

۰۱:۰۹

.. هنوزم وقتی از جلوش رد میشم یه جوریمه
.. انگار که یه چیزی همینجوری تو دلم قیلی ویلی میره
.. هتل هما رو میگم
!.. هنوزم یه جوریمه

page 19

۰۲:۵۶

تو فرهنگ ِ من وقتی برف میآد ؛ یه نفر ناخودآگاه میگه :

تو مثل ِ من زمستونی نداری ..
که باشه لحظه ی چشم انتظاری ت ..
گلدون خالی ندیدی ..
نشستی زیر ِبارون ..
گلهای کاغذی داری تو گلدون ..
تـــو عاشـ ق نبودی ..
ببینی تلخ ِ روزای ِ جدایی !!!
چه سخته، چه سخته ..
نشینم بی تو با چشمای ِ گریون ..
چه سخته که بی تو ..
نشینم زیر ِ بارون ِ زمستون ..!

page 18

۰۲:۲۱

دارم دنبال ساب تایتلش می گردم .. پروژه ام رو میگم ! (آهنگ هم گوش میدم تازه) ای.ان ش کاری نداره؛ تو یه ثانیه پیدا شد ، اما واسه فارسی ش یه دونه بیشتر پیدا نکردم ! اونم یارو ترجمه نکرده که فیلمو ! کتاب نوشته :دی
! تا الآن نزدیک به 175 صفحه رو گرفتم

page 17

۲۳:۲۱

چیزی که منو تحریک میکنه نه بودن کنار ِ یه مـرد ِ لخت ِ ..
نه بودن کنار ِ یه زن ِ لخت ..
چیزی که منو تحریک میکنه ..
بودن کنار ِ مردی ِ که عاشقم باشه ..
همین ..!

page 16

۰۱:۴۴

همه آخر سر در حسرت ِ چی می میرن؛ من در حسرت ِ چی ؟!
یعنی این تتوی ِ روی کمر شده آرزوی من ها ..!

[ View ]

page 15

۰۰:۰۵

نمی دانم کسی هم به اندازه ی من ..
در آغوشت .. خیس ِ بوسه باران ات شده ؟!

page 14

۰۰:۰۴

خواب و رویا، یا واقعیت ..
فرقی نمی کند ..!
همیشه همه چیز از همان چشمها و دستها آغاز می شود ..!

page 13

۰۱:۲۵

آخ که چقدر خوش ژستم !




page 12

۲۲:۱۰

در راستای خود تحویل گیری و دوستان تحویل گیری و اساساً جو زدگی ِ بنده ..

خانومه که بیست ِ توی ِ کوچه میگذره مال ِ کیه ؟!
خوش به حال ِ بی اف ش ..
دل پسرا رو یکی یکی داره می بره مال ِ کیه ؟!
خوش به حال ِ بی اف ش ..
از مهناز افشار و گوگوش قشنگ تره مال ِ کیه ؟!
خوش به حال بی اف ش !

آره دیگه خولاصه خوش به حال ِ بی افم !!! :دی

page 11

۰۰:۴۵

بعضی وقتا دلم می خواد زبون ِ نیش دارمو فرو کنم تو تنش ..
دلم نمی آد اما ..!

page 10

۲۳:۳۰

بعضی از آهنگها در پی ِ ریتم ِ مثبتشون چه حرفها که نمی زنن ..
جالبه که من بعد ِ دو سال تازه متوجه این غرب زدگی ها تو آهنگ ِ "Enrique" شدم ..
فکر کن ..؟!

آخه من عاشق این آهنگ بودم عوضی ..
والبته چیزی هم عوض نشده ..
فقط بیشتر عاشقشم ..!

Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..

Sometimes you love it
Sometimes you don't
Sometimes you need it then you don't and you let go..

Sometimes we rush it
Sometimes we fall
It doesn't matter baby we can take it real slow..

Coz the way that we touch is something that we can't deny
And the way that you move oh you makes me feel alive
Come on

Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..
You try to hide it
I know you do
When all you really want is me to come and get you

You move in closer
I feel you breathe
It's like the world just disappears when you're around me oh

Coz the way that we touch is something that we can't deny oh yeah
And the way that you move oh you make me feel alive so
Come on

Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..

I Say you want,I say you need
I can tell by your face, you love the way it turns me on

I say you want, I say you need
I will do all the things but I would never do you wrong

Coz the way that we love is something that we can't fight oh no..
I just get enough oh you make me feel alive so come on

Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..
I Say you want, I say you need
(i can tell by the way you're looking at me, i turn you on)

I Say you want, I say you need
(if you got what it takes we don't have to wait, lets get it on)
get it on
Ring my bell, ring my bells ..
Ring my bells ring my bells



+ خواستم یادم بمونه حسی که امروز با شنیدنش داشتم؛ یه حس ِ دیگه بود ..!
این نشون دهنده ی لَنگویج د ِو ِلُپمه دیگه ..؟!



page 9

۲۲:۳۹

: شاعر میگه

.. خودم پیش مرگ ِ چشماتم
.. خودم تضمین ِ رویاتم
.. به طوفان می زنم آخه
.. پی ِ تامین ِ رویاتم

! ولی اوصولا شاعر کـ س زیاد میگه
! دیگه من که جای ِ خود دارم

page 8

۲۲:۲۵

آدمها به دو دلیل کاری رو که نباید انجام میدن ..
یکی به خاطر اینکه مجبورن ..
دومی به خاطر ِ اینکه مرض دارن ..

آقاهه هم از اون آدمایی ِ که ذاتاً مرض داره ..!

page 7

۱۵:۴۲

آه ای محبـوب ِ من ..!
اکنون سه روز ِ تمام است که تو را دوست می دارم ..
و اگر هوا مساعد باشد ..
تا سه روز ِ دیگر هم ..
دوستت خواهم داشت ..!

page 6

۱۵:۱۹

اس ام اس ِ تبلیغاتی هم نوعی شیوه ی به گـ ا رفتن است ..
زمانی که منتظر اس ام اس او که دوستش داری باشی ..!

page 5

۱۵:۳۷

!آقاهه از آنهائیست که می خواهد بگوید " دوستت دارم "
!.. اما هی یادش می رود

page 4

۱۵:۳۶

.. همیشه این تویی که می روی
!.. همیشه این منم که می مانم

page 3

۱۵:۳۴

دلم یک جایی می خواهد، شبیه آنجایی که شاهزاده ی قصه ..
همیـشه دختر ِ فقیر و می خواست ..!

page 2

۱۵:۰۷

داشتم خودم را برای روزهای نبودنت آماده می کردم ..

عکسهایت؛ هر چند بی شباهت به تو ..
بوی ادکلن و تلخی ِ همیشگی ِ سیگارت ..
حلقه ای که دستم را به بندت می کشید ..
و کمی هم چیزهای دیگر ..
که کل ِ داشته های بی منت ِ من از توست ..

گفته بودم که ..
داشتم خودم را برای روزهای نبودنت آماده می کردم ..
از در که نشد ..
از پنجره آمدی ..
اما
آمدی ..!


page 1

۱۴:۵۳

من می نویسم؛ پس هستم !

..
و باز می آمدی و آواز برای ِ اسب ِ توما می خواندی
توما بوی ِ هجرت ِ مصرعی در خواب ِ رباعی می داد
توما دختری از نژاد ِ تنفس واژه و
قبیله ی نقره فام ِ اترک بود